کد مطلب:36532 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:201

بسیاری از مشکلات ناشی از گفتن امور اساسا نگفتنی است











بواقع كثیری از مشكلات بشر از آن رو پدید آمده است كه كسی یا كسانی حد خود را نشناخته اند و به وادیها و معركه هایی پا نهاده اند كه نمی باید و لذا به جای آنكه ظلمتی را بزدایند و گره ای را بگشایند، ظلمت بر ظلمت و گره بر گره افزوده اند:


ظالم آن قومی كه چشمان دوختند
ز آن سخنها عالمی را سوختند


عالمی را یك سخن ویران كند
روبهان مرده را شیران كند


(مثنوی، دفتر اول، ابیات 1600 و 1599)

مشكلات این جهان بیشتر ناشی از گفتن هاست تا سكوتها و گرفتاریها را عالمان یا عالم نمایان پرگو بیشتر فراهم آورده اند تا عالمان یا جاهلان ساكت:

لو سكت الجاهل رفع الاختلاف

اگر جاهلان ساكت می نشستند، اختلافات حل می شد.

كثیری از مناقشات از آن رو در می گیرند كه یا كسی به قلمرویی پا نهاده است كه علی الاصول پا نهادنی نبوده است، یا آنكه ورود به آن وادی برای آن كس خاص روا نبوده است.

بنابراین به لحاظ معرفتی و عقلی و به مقتضای مجاهدت با نفس و شفقت بر خلق باید به دو نكته توجه جدی كرد. نكته ی نخست شخصی و فردی است و نكته ی دوم جمعی و كلی.

از دیدگاه فردی، اشخاص باید حد خود را بدانند و این عین تواضع است. «تواضع» به معنای كم زنی بی جا و تعظیم و كرنش ظاهری و تملق نیست. تواضع یعنی آنكه انسان خود را بشناسد و حد خود را بداند و آگاه باشد كه كدام كارها را از عهده برمی آید و كدام كارها را نه و به دنبال خواهشهای دل نرود و هوسها را مقتدای خود نكند و علم را به هوس نیامیزد.

[صفحه 47]

اما از دیدگاه جمعی و كلی نیز آدمیان علی الاصول باید بدانند كه حد هر معرفت تا به كجاست. شبیه كاری كه كانت در مورد متافیزیك كرد و حدود توانایی و امكان آن را باز نمود. سخن وی در این مورد فصل الخطاب نیست. اما مصداقی از این نوع علم شناسی را به دست می دهد. یا مانند كار عارفان ما كه آنان هم، حد عقل را بازمی نمودند. آنچنان كه غزالی و مولوی در داستان فیل و تاریك خانه آورده اند به هر روی اگر این محدوده معین نشود، انسانها عمری را در طلب روزی ننهاده ضایع خواهند كرد.

همچنین در موضع دیگری از نهج البلاغه آمده است كه از امیرالمومنین (ع) در باب قدر و تقدیر پرسیدند و ایشان در پاسخ فرمودند كه راه تاریكی است در این راه پا مگذارید:

طریق مظلم فلا تسلكوه.

مجددا از ایشان توضیح بیشتری خواستند، امام (ع) فرمودند كه:

بحر عمیق فلا تلجوا:

دریای عمیقی است، در آن غوطه ور نشوید.

پرسندگان دوباره به اصرار پرسش خود را مطرح كردند. حضرت (ع) فرمودند كه:

سر الله فلا تتكلفوه:

این راز خداوند است، خود را به تكلف نیندازید.

(كلمات قصار، 287)

این موضع، از مواضعی است كه باید از تكلف امساك ورزید.

البته امیرالمومنین (ع) در مواضع دیگر نهج البلاغه به فراخور حال مستعمان و پرسندگان در باب قضا و قدر و تقدیر الهی توضیحاتی بیان

[صفحه 48]

فرموده اند. اما بیانات ایشان در این موضع خاص، دست كم نشان می دهد كه گروهی از مردم هستند كه نمی توانند به اینگونه پرسشها بپردازند و اگر مشغول اینگونه امور شوند، نه فقط پاسخ را درنمی یابند كه قیل و قالهای بیهوده برمی انگیزند و ظلمت می افزایند. و حقیقتا تاریخ تفكر كلامی در میان مسیحیان و مسلمین بهترین شاهد برای صدق سخنان مولا (ع) است.


صفحه 47، 48.